جدول جو
جدول جو

معنی چل کینی - جستجوی لغت در جدول جو

چل کینی
پیاپی زاییدن، بی انقطاع فرزند آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گُ)
دهی است از دهستان اسفیورد شوراب بخش مرکزی شهرستان ساری واقع در 2500گزی جنوب ساری و 2000گزی ایستگاه راه آهن. هوای آن معتدل و دارای 70 تن سکنه است. آب آن از رود خانه تجن و محصول آن برنج، غلات، پنبه، کنجد و صیفی است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
یک قسم گل بسیار معطری که درخت آن مانا به درخت خرمابن است. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چِ)
کثافت و ناپاکی، بددلی و تکدر. (ناظم الاطباء). دل چرکینی. دل افسردگی. صاف نبودن دل نسبت به کسی یا امری
لغت نامه دهخدا
(چِ)
دهی جزء دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران که در 56 هزارگزی شمال باختری کرج و 6 هزارگزی جنوب راه شوسۀ کرج به قزوین واقع است و 75 تن سکنه دارد. آبش از قنات ورود کردان. محصولش غلات، بن شن، چغندر قند، صیفی و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش از طریق آبیک ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
پلیدی، دناست، کثافت
متضاد: پاکیزگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قسمت انتهایی برخی میوه ها مثل خیار که تلخ مزه است
فرهنگ گویش مازندرانی
چسبندگی، خمیر شدن نان یا برنج
فرهنگ گویش مازندرانی
چو موس
فرهنگ گویش مازندرانی
آدم آشفته وضع و ژولیده، ظاهر نامرتب
فرهنگ گویش مازندرانی
افتضاح، رسوایی
فرهنگ گویش مازندرانی
کشتزاری در شهرستان کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی
کنار زائو نشستن در شش شب اول زایمان
فرهنگ گویش مازندرانی
پشت سرهم زاییدن
فرهنگ گویش مازندرانی